آینازآیناز، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

آیناز گلی

سخنی با دخترم

آیناز من الان 5 سال و هفت ماهشه به خاطر اینکه  چند روز دیگه  مدرسه میره چند تا حرف مادرانه برا دختر گلم می نویسم که چند سال دیگه بزرگتر شد باسواد شد بخونه و این حرفا رو سر لوحه زندگیش بذاره چه باشم چه نباشم. و اما آینازم همیشه  و همه جا حواست به بالا سرت باشه همیشه سرت رو بالا بگیر چون خدایی بالا سرمونه که ناظر همه کارامونه همیشه نخواه که خودت رو به دیگران ثابت کنی نه پیگیر این باش که ببینی برداشت بقیه از تو چیه و هیچ وقت تلاش نکن که باورت کنن بلکه خودت باش و از خودتی که هستی لذت ببر و زندگی کن ختم کلام عزیزم برا خودت زندگی کن نه برای مردم و از اون چیزی که هستی نهایت لذت رو ببر مطمئن باش یکی الان آرزوشه جای تو با...
26 شهريور 1393

دلتنگی های مامان

سلام دختر گل مامان نزدیک مهر هستیم و شروع سال تحصیلی، آیناز من دیگه بزرگ شده پیش دبستانی می خواد بره مامانش دلتنگ شده واسه دخترش واسه بچگی هاش انگار دیروز بود شب با کلی کلنجار 2 و 3 شب بزور می خوابید یادش بخیر آدم گاهی دلش واسه سختی ها هم تنگ میشه آینازم! زود بزرگ میشی و من همینجوری دلتنگ تر بچگی هات میشم چند سال دیگه اگه عمری باشه دلتنگ غروب های تابستونی که تو ایلیا رو پارک میبردم میشم دلتنگ روزایی میشیم که بازار میرفتیم بهونه میگرفتی نق میزدی هر چیزی میدی می خواستی برات بخرم منم برا ساکت کردنت بستنی می خریدم و تو هم راحت و بی خیال بستنی می خوردی و دست و صورت و لباس کثیف میکردی لذت می بردی و بابایی حرص می خوره  به وضعی...
24 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیناز گلی می باشد